English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (8572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beside U ازطرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
withil U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
edgeways U ازطرف لبه
parsonally U ازطرف خود
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
pronunciamento U بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
dig in U جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
gammadion U چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
weave U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
alternatives U شق دیگر
anymore U دیگر
thence U دیگر
secus U از دیگر سو
of one another <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
another U دیگر
next U دیگر
he is no more U او دیگر
alternatives U دیگر
alternative U دیگر
one an other U یک دیگر
else U دیگر
alternative U شق دیگر
further U دیگر
other U دیگر
no more U دیگر نه
others U دیگر
furthers U دیگر
again U دیگر
furthering U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
furthered U دیگر
otherwise U طور دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
about face U سوی دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherness U چیز دیگر
otherguise U جور دیگر
about face U جهت دیگر
otherguess U نوع دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
scilicet U بعبارت دیگر
t' other U بعدی دیگر
tother U بعدی دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
the other two U دوتای دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
about-face U سوی دیگر
elsewhere U بجای دیگر
nevermore U دیگر ابدا
et al U و در جای دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
on the other part U از طرف دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on more U بار دیگر
again U از طرف دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
no more of that U بس است دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
next year U سال دیگر
never more U هرگز دیگر
other people U مردم دیگر
to wit U بعبارت دیگر
to be no more U دیگر نبودن
elsewhere U درجای دیگر
about-faces U جهت دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
otherguess U بروش دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
otherguess U جور دیگر
othergates U طور دیگر
othergates U جور دیگر
nevermore U هرگز دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
variant U نوع دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
others U نوع دیگر
once U یکبار دیگر
other U نوع دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
no more U دیگر ن [فعل]
no longer U نه دیگر [زمانی]
yon U ان یکی دیگر ان
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
another guess U قسمتی دیگر
in fact U به عبارت دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
at a later period U در موقع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
aliunde U از منبع دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i never saw him U دیگر هیچ او را ندیدم
onother's money U پول شخصی دیگر
hale U سوی دیگر بردن
i never since saw him U از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
five your hence U ازحالاتاپنج سال دیگر
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
pick off U رد شدن از راننده دیگر
he no longer went there U دیگر انجا نرفت
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
interferes U با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfered U با سم یک پا به پای دیگر زدن
dialog U صحبت با شخص دیگر
inter alia U میان اشخاص دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
nothing else U هیچ چیز دیگر
again باز [یکبار دیگر]
it never occurred again U دیگر واقع نشد
alternative route U گزینش مسیر دیگر
alternate routing U گزینش مسیر دیگر
aliunde U ازیک جای دیگر
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
spacemen U اهل کرات دیگر
and now to be serious U دیگر شوخی بکنار
itineration U ازیک جابجایی دیگر
once again دوباره [بار دیگر]
interfere U با سم یک پا به پای دیگر زدن
IF statement U Gise کار دیگر را
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
intervert U سوی دیگر برگرداندن
air-to-air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
de die in diem U از روزی به روز دیگر
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
air to air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com